جهانِ من

از دیدِ من؛ من نوشته هایم را زندگی میکنم

دوریت، نبودِ آرامشه

نوشته بودی؛ «هرچیزی که ارامشتو میگیره ترکش کن، کاش میتونستم دوریتو از بین ببرم

sara.aamh
1403/10/5
22:22
0 نظر

اولین

شاید نفر پنجم شده باشی

برای قلب من اولینی…

 

sara.aamh
1403/10/4
00:00
0 نظر

فاصله

تو اولین ذوق من برای انسان بهتر شدنی…

تو اولین انگیزه ی من برای پنج صبح بیدار شدنی…

تو امید من برای زندگیی… 

حتی اگر ندونی هزار کیلومتر دور از تو من باهات زندگی میکنم

حتی اگر قرار نباشه من هیچوقت با تو ما بشم 

حتی اگر دستات سرد بشه 

من هستم 

همیشه 

من دیوونه وار بهت فکر میکنم 

من باهات زندگی میکنم 

عشق تو مرا بس است حتی اگر سهم من نباشی 

sara.aamh
1403/10/3
00:00
0 نظر

یادگاری

برایت میذارم یک عمر به یادگار 

وجدانی که شب روز راحتت نخواهد گذآشت

sara.aamh
1403/9/6
00:00
0 نظر

بدهکار

برای تک تک لحظاتی برات ساختم  بدهکاری 

sara.aamh
1403/8/25
23:23
0 نظر

غم تو

ای ز تو شاد جان من بی‌تو مباد جان من

دل به تو داد جان من با غم توست همنشین

تلخ بود غم بشر وین غم عشق چون شکر

این غم عشق را دگر بیش به چشم غم مبین

sara.aamh
1403/8/23
00:00
0 نظر

مادر

کاش قلبم ز سینه برون زند و تو بنگری
بطن بطن آن، بعشق تو میتپد، تو بمان!
 

sara.aamh
1403/8/21
00:00
0 نظر

به یاد تو

قطره قطره اشک ریختم 

باد تو اما اسید بود بر روی گونه هایم 

sara.aamh
1403/8/20
00:00
0 نظر

احمد شاملو

کوه ها باهمند و تنهایند 

همچو ما 

باهمان تنهایان

sara.aamh
1403/8/19
02:02
0 نظر

یا رب

ای که مرا صد جان دهی 

و هر صد جان او

sara.aamh
1403/8/15
07:41
0 نظر

باقی

 به من گفتند که بس کن دیگر کافیست

از او نوشتن را کنار بگذار کافیست

بگفتم که او مرا جان و جهان است

هزار روز گر بگذرد، در من باقیست…

sara.aamh
1403/8/9
07:07
0 نظر