جهانِ من

از دیدِ من؛ من نوشته هایم را زندگی میکنم

زندگی بعدی

در پس این پرده‌ی خاکی غبار،

راهی‌ست پنهان، سوی دیاری نگار.

مرگ، دری نیست، که پایان شود،

پلکِ جهانی‌ست که بیدار شود.

 

دل که به عشقی ز جهان بسته بود،

ساکن این خاک نمی‌ماند زود.

می‌رود آرام به آن سوی راز،

جایی که روشن شود هر مجاز.

 

آنجا که مهتاب نتابد به شب،

عشق است و نور است، رها از تعب.

دستان یار آن‌سوی این انتظار،

می‌کشدت باز به بیدار یار.
 

زندگی این‌جاست، نه در این غبار،

مرگ، رهی نیست به دیوار و مار.

بل سفر است از عدم تا وصال،

در دل آن نور، به عشق و کمال


 

sara.aamh
1404/1/10
21:21
0 نظر