تاوان
"من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.
دیدم که جان و تنم به یکباره میرود
من خود به چشم دیدم که جانم میرود و من
ناکام ز رفتن و نزار ز ماندم
من عاجزت شدم. تاوان میدهم
صد سال بود به چشم میدیدم که میروی...
تورا نگه نداشتم اینبار
خودم را کور کردم